- خشک زدن
- خشکش زد. مات و مبهوت ماند (بسبب تعحب)
معنی خشک زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نازیدن کرشمه کردن
بدون رطوبت شدن، رطوبت چیزی از بین رفتن بر طرف شدن نم و رطوبت چیزی خشکیدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
Wither
вянуть
welken
в'янути
więdnąć
murchar
appassire
marchitarse
se faner
verwelken
เหี่ยว
मुरझाना
לנבול
kuharibika
মটকানো
مرجھانا
بصدا در آوردن انگشتان دست
پتکدار
زانو زدن
فلزی (مانند زر مسی آهن) را چکش کاری کردن، یا چکش زدن برای کسی. ویرا سیاست کردن بد گویی کردن از او
قسمی بر هم زدن چشم بقصد ایما و اشاره اشاره کردن بگوشه چشم
با چشم شور بکسی آسیب رسانیدن و بمعنی پلک را باز و بسته کردن
ایجاد خال بر نقطه ای از بدن خال کوبیدن
کنایه از خویشتن را هیچ و ناچیز پنداشتن است
خشک کردن